هوسرل، مرلوپونتی و مفهوم تن

author

Abstract:

بی‌تردید مرلوپونتی در تألیف کتاب پدیدارشناسی ادراک از آثار مختلف هوسرل، به‌ویژه کتاب ایده‌ها ... ІІ و تأملات دکارتی بهرۀ فراوانی برده است. اما تأمل در نوع نگرش مرلوپونتی دربارۀ ثنویت تن‌ـ‌سوژۀ دکارتی و مقایسۀ آن با دیدگاه هوسرل، تمایز میان این دو نوع نگرش را آشکار می‌سازد. اگرچه هوسرل در برخی آثارش بر پیوند نزدیک تن و سوژه تأکید می‌کند، اما اصرار او بر عناصری همچون تأویل پدیدارشناختی و سوژۀ استعلایی که القاگر استقلال ذهن از تن است، به مذاق مرلوپونتی چندان خوش نمی‌آید. او بیش از هوسرل بر وحدت روان‌ـ‌تنی شخص انسانی تأکید می‌کند و معتقد است هم تن دارای هویتی سوبژکتیو است و هم سوژه به‌واسطۀ تن‌یافتگی خود موجودی در عالم است، به‌گونه‌ای که او نیز همانند هیدگر بر این باور است که فقط با ملاحظۀ سوژه به‌مثابه موجودی‌ـ‌درـ‌عالم تبیین آگاهی امکان‌پذیر می‌شود.

Upgrade to premium to download articles

Sign up to access the full text

Already have an account?login

similar resources

«بدنمندی» در پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس

در رویکرد پدیدارشناسانه، بدن فارغ از قواعد و استدلالات عقلی، پدیداری تلقی می‌شود که سوژه را  در معرض تجربه قرار می‌دهد. در این رویکرد بحث بر سر نسبت سوژه با بدن و جهان، نه بر بنیاد هستی شناسی سوژه و نه بر اساس شناخت او از جهان، بلکه بر اساس تجربه و مجاورت او با جهان است. این مقاله ضمن پرداختن به پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس، با تمرکز بر بدن و مفهوم بدنمندی، نقاط اشتراک و نیز تفاوت رویک...

full text

رویکرد انتقادی مرلوپونتی به قصدیت هوسرل

مرلوپونتی در پدیدارشناسی ادراک می‌کوشد تا از تبیین سنّتی قصدیت فراتر رود و به این منظور به توصیف پدیدارشناسی بدن می‌پردازد. به نظر مرلوپونتی، میان جهان و آگاهی جدایی وجود ندارد و این دو در هم گره خورده‌اند. آگاهی برای مرلوپونتی، سوژة محضی نیست که مقوّم ذوات و ماهیات لایزال باشد و به پدیدارها معنا ببخشد، بلکه بدن‌ـ سوژه‌ای است که روی به جهان دارد و نمی‌تواند از این حوزة عملی که در جهان دارد، جدا ش...

full text

بررسی دیدگاه ویلیام آلستون دربارۀ ادراک عرفانی و نقد آن بر اساس آرای هوسرل و مرلوپونتی

مقالۀ پیش‌رو به تحلیل الگوی «ادراک عرفانیِ» ویلیام آلستون بر اساس پدیدارشناسی ادموند هوسرل و موریس مرلوپونتی می‌پردازد. آلستون در نظریۀ «ادراک عرفانی» بر آن است که اشتراکی بنیادین بین ادراک حسّی و عرفانی برقرار است. او با تحلیلی پدیدارشناختی از ادراکِ حسّی، مرکزی‌ترین ویژگیِ ادراک حسّی را «دادگیِ» موضوعاتِ ادراکِ حسّی به آگاهی می‌داند. در‌واقع وی ادراک را «حضور مستقیم و بی‌واسطۀ اعیان» یا همان «نمود» می‌...

full text

تن-آگاهی در ادبیات عرفانی بر اساس پدیدارشناسی مرلوپونتی

به‌زعم مرلوپونتی، بدون بدن هیچ هستی‌مندی در جهان و هیچ درکی از اشیاء و موضوعات آن وجود ندارد. مرلوپونتی با رد «سوژۀ استعلایی و بدون اندام» در فلسفۀ خود به طرح سوژه‌ای می‌پردازد که از بدن جدا نیست: تن-سوژه (Flesh). بدین ترتیب، ادراک به‌منزلۀ به‌ظهور‌رساندن معنا یا عملی از طریق بدن است و تجربۀ ادراکی هر فرد -به‌منزلۀ امری تنانه، پیشاتأملی، پیشاآگاهانه، واقعی و جسمانی و لذا به‌مثابۀ «تن-آگاهی»- حا...

full text

معرفت‌‌شناسی عشق در عرفان مولوی تحلیلی در پرتو پدیدارشناسی هوسرل، هایدگر و مرلوپونتی

از نگاه فلسفی، بررسی معرفت عاطفی و به تع آن معرفت عرفانی که مبتنی بر عشق به خداست، چندان در سنت فلسفی غرب جایگاه شایسته‌ای نداشته است. مطابق دیدگاه حاکم بر این سنت، عواطف و احساسات ارتباط چندانی با دستیابی‌های عالی به معرفتِ «محض» ندارند. در این رویکرد، معرفت به منزلۀ «بسندگی یا تطابق حداکثری» میان «بازنمود ذهنی» و برخی «ذوات» در جهان خارج از ذهن فهمیده می‌شود؛ یعنی برخلاف «زبان» و «داده‌های حسی...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


Journal title

volume 8  issue 30

pages  41- 56

publication date 2012-08-22

By following a journal you will be notified via email when a new issue of this journal is published.

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023